یکی از آلات موسیقی شبیه تار که کاسۀ آن کوچک تر از کاسۀ تار است و با ناخن سبابۀ نواخته می شود. این ساز در قدیم دارای سه سیم بوده، اما امروزه چهار سیم دارد، سه رود
یکی از آلات موسیقی شبیه تار که کاسۀ آن کوچک تر از کاسۀ تار است و با ناخن سبابۀ نواخته می شود. این ساز در قدیم دارای سه سیم بوده، اما امروزه چهار سیم دارد، سه رود
طنبوری راگویند که بدان سه تار بسته باشند. (برهان). ساز سه تار. (فرهنگ رشیدی). ستار. (ناظم الاطباء) : گرم ساز یکتا زنی یا دوتایی دراندازمت کز سه تا میگریزم. خاقانی. نوای باربد و ساز بربط و مزمار طریق کاسه گر و راه ارغنون و سه تا. خاقانی. این دل همچو چنگ را مست و خراب و دنگ را زخمه بکف گرفته ام همچو سه تاش میزنم. مولوی (از فرهنگ رشیدی). ، بازی نرد که سه کعبتین بازند. (فرهنگ رشیدی) : از نردسه تا پای فراتر ننهادیم هم خصل به هفده شد و هم داو سر آمد. سوزنی. ، سه ته که ستو گویند. (فرهنگ رشیدی) ، (عدد توصیفی). سه واحد و سه عدد. (ناظم الاطباء) ، سه پیاله که به تازی ثلاثۀ غساله گویند و حکیمان نهار خورند تا غسل معده از فضلات کند. (فرهنگ رشیدی) : محبانه دعایی کرد خواهم حکیمانه سه تایی خورد خواهم. حکیم نزاری قهستانی (از فرهنگ رشیدی)
طنبوری راگویند که بدان سه تار بسته باشند. (برهان). ساز سه تار. (فرهنگ رشیدی). ستار. (ناظم الاطباء) : گرم ساز یکتا زنی یا دوتایی دراندازمت کز سه تا میگریزم. خاقانی. نوای باربد و ساز بربط و مزمار طریق کاسه گر و راه ارغنون و سه تا. خاقانی. این دل همچو چنگ را مست و خراب و دنگ را زخمه بکف گرفته ام همچو سه تاش میزنم. مولوی (از فرهنگ رشیدی). ، بازی نرد که سه کعبتین بازند. (فرهنگ رشیدی) : از نردسه تا پای فراتر ننهادیم هم خصل به هفده شد و هم داو سر آمد. سوزنی. ، سه ته که ستو گویند. (فرهنگ رشیدی) ، (عدد توصیفی). سه واحد و سه عدد. (ناظم الاطباء) ، سه پیاله که به تازی ثلاثۀ غساله گویند و حکیمان نهار خورند تا غسل معده از فضلات کند. (فرهنگ رشیدی) : محبانه دعایی کرد خواهم حکیمانه سه تایی خورد خواهم. حکیم نزاری قهستانی (از فرهنگ رشیدی)
هفتال. هیتال. هیتل. هیطل. هپتالی. هفتالی. ج، هپتالان. هفتالان. هیاطله. هپتالیان. هفتالیان. در بندهشن ایرانی: هفتالان. به ارمنی: هپتال. فارسی: هیتل. عربی: هیطل. مقایسه شود با بیلی بولتن شرقی، 4 و 6 (1932) ، ص 946 و مابعد. نام قومی است که در زمان پیروز پادشاه ساسانی از ایالت کانسوی چین، به نواحی تخارستان که تازه کیداریان از آنجا رفته بودند، هجوم آوردند و پیروز را مغلوب و اسیر ساختند. برای اطلاع بیشتر رجوع به کلمه هپتالیان شود. قوم هپتال را ’هونهای سفید’ نیز نامیده اند. اما نمیتوان حقیقهً آنها را از اقوام هون شمردزیر به روایت پروکوپیوس این طایفه از حیث سفیدی پوست و زندگی مدنی، با اقوام هون اختلاف داشتند. و نیز بنا بر قول مارکوارت (ایرانشهر ص 55 یادداشت 8) ابتدا خیونیان به اسم ’هون سفید’ خوانده میشدند و این عنوان بعداً به هپتالیان اطلاق شده است. چند سکه از هفتالیان در دست است که روی آن خطوطی با حروف کوشانی، که از الفبای یونانی مشتق شده، منقوش است. چند سکه هم به خط هندی معروف به براهمی موجود است. (ایران در زمان ساسانیان، کریستنسن، ترجمه رشید یاسمی ص 316)
هفتال. هیتال. هیتل. هیطل. هپتالی. هفتالی. ج، هپتالان. هفتالان. هیاطله. هپتالیان. هفتالیان. در بندهشن ایرانی: هفتالان. به ارمنی: هپتال. فارسی: هیتل. عربی: هیطل. مقایسه شود با بیلی بولتن شرقی، 4 و 6 (1932) ، ص 946 و مابعد. نام قومی است که در زمان پیروز پادشاه ساسانی از ایالت کانسوی چین، به نواحی تخارستان که تازه کیداریان از آنجا رفته بودند، هجوم آوردند و پیروز را مغلوب و اسیر ساختند. برای اطلاع بیشتر رجوع به کلمه هپتالیان شود. قوم هپتال را ’هونهای سفید’ نیز نامیده اند. اما نمیتوان حقیقهً آنها را از اقوام هون شمردزیر به روایت پروکوپیوس این طایفه از حیث سفیدی پوست و زندگی مدنی، با اقوام هون اختلاف داشتند. و نیز بنا بر قول مارکوارت (ایرانشهر ص 55 یادداشت 8) ابتدا خیونیان به اسم ’هون سفید’ خوانده میشدند و این عنوان بعداً به هپتالیان اطلاق شده است. چند سکه از هفتالیان در دست است که روی آن خطوطی با حروف کوشانی، که از الفبای یونانی مشتق شده، منقوش است. چند سکه هم به خط هندی معروف به براهمی موجود است. (ایران در زمان ساسانیان، کریستنسن، ترجمه رشید یاسمی ص 316)